برخلاف همه شعارهای موجود در مکاتب بشری، اسلام هميشه به جای اين كه حرف بزند و شعار بدهد، عمل كرده است.
اگر شما تمام متون اسلامي را در مباحث مختلف ببينيد، هيچ جا پيدا نميكنيد كه در مورد مسائلي مثل جامعهشناسي، اقتصاد، تاريخ، چيزي به عنوان علم تاريخ يا علم جامعهشناسي، علم اقتصاد و… وجود داشته باشد، بلكه در اسلام هميشه سيستم پيادهشده و عملی این مسائل وجود دارد.
به طور مثال در مباحث اقتصادي عرضه، تقاضا ، ابزار توليد را تعریف نمی کند، بلکه میگويد اينطور بايد عمل كنيد: خمس و زکات بدهید ، انفاق کنید، صدقه بدهید. يعني اسلام سيستم عملكرد را جلوي شما ميگذارد و از شما ميخواهد كه عمل بكنيد. البته اگر شما بخواهید تئوری اش را بدانید، بايد برويد از درون سيستم اسلام استخراج كنيد. یعنی اگر خواستيد بفهميد نظر اسلام در مورد فرمولهاي عرضه و تقاضا چيست؟ بايد برويد از درون سيستم اسلام درآوريد .ولي هيچ وقت تئوريبافي نكرده و سيستم عملي را پیش رو گذاشته و گفته اينطور عمل كنید.
برگزیده ای از سخنرانی «بردگی در اسلام»