سی و سه سال گذشت ...
گذشت از آن روزی که منافقان به خیال باطل خود خواستند نور نخبگان انقلاب را خاموش کنند تا نور انقلاب خاموش شود.
آری گذشت....
ولی امروز هم جوانانی هستند و گرد هم آمدند برای شناخت و تعمیق و فهم اندیشه های آرمان های شهید دیالمه.
جوانانی که هر چند با دیالمه فاصله بسیاری دارند ولی آرزوی رسیدن به او را دارند.
جوانانی که اثر خلوص دیالمه آن ها را تحت تاثیر قرار داد.
آنانی که هر چند او را ندیده اند ولی کلام او را خواندند و سخنرانی هایش را شنیده اند و شخصیت دیالمه را از لا به لای کلامش دریافتند.
جوانانی که برگزاری چنین مراسمی را انتظار می کشیدند.
البته حاضران برنامه فقط جوانان نیستند. شاگردان آن زمان شهید دیالمه نیز حضور دارند. افرادی که آن زمان جوان بودند و الان انتقال دهنده اندیشه دیالمه به جوانان هستند.
و زیباست کنار هم نشستن نسل اولی ها و نسل سومی ها برای شنیدن سخنان خواهر شهید.
مراسم با پخش آیات قرآن آغاز شد. سپس صلوات خاصه امام رضا پخش شد و حضار نیز آن را زمزمه کردند
در بین برنامه مجری سخنان شهید و برخی خاطرات شهید دیالمه را مرور می کند.
در ادامه مراسم کلیپی با عنوان «من همان تاریخی هستم که او نگرانش بود» پخش شد این کلیپ نگاه یک جوان نسل سومی انقلاب به اندیشه های شهید دیالمه است.
سپس خواهر شهید سرکار خانم دکتر دیالمه به بیان سخنانی در مورد اندیشه شهید پرداخت.
مراسم با مداحی جناب آقای ذوقیان که خود یکی از شاگردان شهید دیالمه بودند پایان یافت.
پایانی که باید ابتدای آغاز ها باشد....
سخنرانی خواهر شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّه عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلا[1]
در جوار بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) و اخرین روزهای ماه مبارک شعبان در آستانه ماه رمضان، ضیافت الله، ماه تطهیر و غفران هستیم. و نیز در مجلس یادبود جوانی شهید که در عمر کوتاه و پربرکتش همتهای بزرگ شکل میگیرند. جمع همه اینها با هم طبیعتاً فضای ملکوتی را ایجاد کرده است که انشاءالله روح خود شهید هم به همهمان کمک کند که مصداق این کلام از شهید باشیم:
«ذراتی از ذرات وجودی شهدا در دیگران باقی خواهد ماند تا اینکه آن اهداف و آن راه همواره پیروانی داشته باشد.»
در نهج البلاغه تعبیر کوتاهی حدود ده کلمه از امیر مومنان علی(ع) است که به نظر میآید این عبارت برنامه حیات شهید دیالمه بوده است. البته من خودم نام این فراز را برنامه رشد شیعه گذاشتم. یعنی اگر انسان بخواهد از آن نقطهای که هست جلوتر برود چه ویژگی هایی را باید در خود ایجاد کند.
[العمل العمل، ثم النهایه النهایه، و الاستقامه الاستقامه، ثم الصبر الصبر، الورع و الورع؛ عمل کنید عمل کنید، آنگاه آن را ناتمام نگذارید و به پایان برسانید، و بر آن استقامت و پایداری ورزید. شکیبایی کنید شکیبایی؛ با تقوا باشید با تقوا.]
وقتی به عمق کلام امام دقت میکنم فکر میکنم میبینم خداوند تبارک و تعالی نعمتش را بر ما و کسانی از شما که اینجا حضور دارید تمام کرده و تجسم این برنامه را در یک جوان به ما نشان داده است. تأکید دارم این نکته را بگویم یک جوان و نه کسی که فرصت طولانی 70 یا 80 ساله داشته است. و بعد یک جوان دانشجو در فضای دانشگاهی و نه یک عالم و طلبه در حوزه علمیه.
این چکیده برنامه رشد در واقع بخش کوتاهی از خطبه 176 نهج البلاغه است.
اولین گام: العمل العمل
به سراغ برنامه های عملی بروید. اهل شعار نباشید و بیشتر عمل کنید. مطمئنم که اگر از تمام کسانی که با شهید دیالمه آشنا بودند بپرسند چه ویژگی در شهید شما را تحت تاثیر قرار داده است، حتما به این نکته اشاره میکنند که آنچه را میگفت، خود عمل می کرد.
البته برای عمل کردن به اندیشه صحیح نیاز است. لذا اینجا می خواهم اشارهای بکنم به اینکه چرا شهید وارد برخی از عناوین سخنرانیهایی شد که بعضاً متداول و به اصطلاح مُد نبود.
مفاهیمی که دیالمه برای تحقق این گام پیگیری میکند مفاهیمی است که اگر مخاطب آن را درک میکرد؛ به عمق و دقت در عمل میرسید. در واقع شهید دیالمه میکوشد تا به چند سوال اساسی مخاطبان خود و حتی مخاطبان آینده خود یعنی ما و نسل های آینده پاسخ دهد.
یکی از این سوالات اساسی که مطرح بوده و هست این است که « چرا ما به مذهب و دین نیاز داریم؟» شهید در بسیاری از عناوینی که انتخاب کرد به دنبال پاسخ این سوال بود و این خودش نشان میدهد که شهید دیالمه به دنبال عمل بود و از ریشه شروع میکرد؛ چرا که اگر کسی جوابی جدی برای این سوال نداشته باشد نمی تواند دیندار باشد. ممکن است از لحاظ ظاهر آدابی را رعایت کند، ولی دیندار به مفهوم واقعی نخواهد شد و رشد کافی پیدا نمی کند.
سخنرانی «مذهب در بوته تاریخ» نمونهای از این دست سخنرانیهاست.در این سخنرانی، بحث از اینجا شروع میشود که دین با وجود انسانی چه میکند؟.
[دسته دیگر با همین موضوع و از نگاهی دیگر، پاسخ به] آن مجموعه صحبتهایی که در فضای زمان شهید بوده است و الان هم هست ولی به شکل دیگری: سلسله بحثهایی که شهید این عناوین را برایشان انتخاب میکند مانند «رابطه مذهب با ترس»، «رابطه مذهب با نظریه فروید»، «رابطه مذهب با فقر»، به این دلیل است که اذهان جامعه این گونه بود که انسانها وقتی فقیر میشوند دیندار می شوند، انسانها وقتی ترس و اضطراب دارند دیندار میشوند. شهید این فضای جامعه را آسیبزا میبیند و سعی میکند [با سخنرانی] آن را علاج کند.
گاهی سوادی داریم و میخواهیم آن را به دیگران بگوییم، بدون توجه به نیاز مخاطب، بدون توجه به ضرورت جامعه، بدون توجه به اینکه حرف خدا و پیامبر واقعاً چیست. نکته مهم درباره شهید دیالمه این است که او از این سنخ سخنرانان نبود.
پس شهید برای پاسخگویی به این پرسشهای اساسی این عناوین را انتخاب کرده است. پس از پاسخگویی به سوال اول «نیاز به مذهب چیست؟»؛ حال شهید میخواهد سوال دوم را پاسخ بگوید که «مسیر طی کردن دین چگونه است؟» یعنی چگونه می شود دیندار شد؟
مجموعه موضوعهایی انتخاب شد که گام به گام طی این مسیر را نشان دهد: «صراط مستقیم»
«صراط مستقیم» در واقع دیدن خلائی در جوان دانشجو آن روز بود که با شاه مبارزه کرد و بعد از پیروزی انقلاب در حال طی مسیر را بود ولی در واقع راه را اشتباه میرفت «و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا»[2].
یکی از دغدغههای شهید این بود که این راهِ به تعبیر امام صادق(ع) ادق من الشعر و من حد السیف را ترسیم کند. شهید شروع می کند یک یک میگوید که این گامها چیست: زهد، توکل، فقر، انتظار، قضا و قدر؛ گامهای طی مسیر است که در عین حال بعضی از اینها را مردم نادرست فهمیده بودند.
شهید در موضوع صبر میگوید:
«اگر صابر بودن جز صفات شما در صراط مستقیم نباشد، در برابر ناملایمات زود شکست خواهید خورد. انسان بدون صبر مانند جسد بدون سر است. یعنی جسد ایمانی شما وقتی صبر ندارید مثل جسدی است که سرش را بریدهاند. بدون تعقل دست و پا میزند. خونی که در داخل بدنش است خارج میشود و محتوای درونیاش [هرچه از مذهب بلد است] طوری خارج می شود که دیگر چیزی ندارد [و هر چه جلوتر میرود] محتوای درونش بیشتر از پیش از بین میرود.»
باید توجه کرد این سخنان شهید در فضایی مطرح میشد که موضوع جامعه تضاد و تز و آنتیتز و سوسیالیست و مارکسیسم و امپریالسیم اینها بود. شهید دیالمه دنبال همان سوالات اساسی بود که برای خودش در جایگاه یک جوان مطرح بود و هر انسانی، در هر عصری این سوال را دارد و اگر به اینها پاسخ ندهد، نمیتواند گام اول را که طبق سخن امام «العمل العمل» است بردارد. اگر ضابطههای صراط مستقیم را نشناسد، نمیتواند عمل کند.
عبارت دیگری شهید دارد که خود به اینها عمل کرده است و از مخاطبانش می خواهد: «تا این مدت که با هم بودیم چه قدر شما کار میکنید؟ بعد از این که از این جا میرویم چه قدر کار می کنیم؟ اگر مساله روشن نشده( اگر حرف مرا قبول ندارید) چرا این جا بر فهم آن اصرار ندارید؟» این حرف را کسی می زند که دنبال مرید نیست. کسی که دنبال مرید است برایش فرقی ندارد که بفهمند یا نفهمند، عمل بکنند یا عمل نکنند، برای فرد مریدپرور مهم این است که جلسه پررونق باشد، مهم این است که هر کسی از در آمد بگوید چقدر دکتر و مهندس پای حرفش نشسته است. میگوید شما یا حرف مرا فهمیدید یا نفهمیدید، اگر فهمیدید چرا میآیید ولی کار نمی کنید؟ اگر نفهمیدید چرا اصرار ندارید بفهمید؟ در ادامه همان صحبت شهید میگوید:«اما اگر پذیرفتیم، باید با همان صراحتی که مخالفان با اسلام مقابله میکنند، ما هم باید با همان صراحت بایستم و دفاع کنیم.» یعنی شهید دیالمه درد حضرت امیر(ع) را با وجودش لمس کرده است. روزی حضرت امیر(ع) به همه جمعیتی که دورش بودند فرمود: حاضرم یکی از شما را با ده تای یاران معاویه عوض کنم.
شهید دیالمه حوصله و سعه صدر عجیبی داشت. حاضران میدیدند که شهید دیالمه واقعاً با عشق به سوالات پاسخ میگوید. به همین علت میگوید اگر نفهمیدید چرا سوال نمیکنید؟ چرا خودتان به خودتان کمک نمیکنید؟ و اگر پذیرفتید با همان صراحتی که دشمن ایستاده از باطل دفاع می کند، شما وظیفه دارید از حق دفاع کنید. این کلام شهید همان گام اول است که حضرت امیر می فرماید العمل العمل
گام دوم: النهایه النهایه
یعنی کاری را که شروع می کنید به آخر برسانید. کارهای نصفه نیمه چقدر داریم؟ حضرت امیر(ع ) میفرمایند: اگر میخواهی رشد کنی باید اهل "النهایه" باشی. یعنی تمرکز کنی بر یک کار تا تمام شود. و واقعا شهید دیالمه پشتکار عجیبی داشت. وقتی به زندگیاش نگاه میکنی احساس میکنی کار نصفهنیمهای وجود ندارد. همه چیز هدفمند بود و او آن را به هدفشان میرساند. مگر در جایی که [عمل] هدف و اثر مد نظرش را در پی نداشت. مثلا شهید میگفت: اگر زمانی بفهمم که حرفهایم اثر ندارد و به آنچه میگویم عمل نمیکنید، همین تابلو را پایین میآورم. ما تابلو را نگذاشتیم که جمعیتی را به عنوان مجمع زیر آن جمع کنیم. چرا این حرف را میزد؟ چون اهل النهایه بود. استحکام در کار، اتقان در کار، خوب انجام دادن کاری و به نتیجه رساندن آن.
گام سوم: الاستقامه، الاستقامه
استقامت یعنی در آن مسیری که خداوند تبارک و تعالی آن را مستقیم نامیده، برآن بایست و محکم باش.
یکی از ویژگیهای شهید دیالمه این است که در آنچه که به عنوان عقاید اسلامی مطرح میکرد قاطعیت و استقامت داشت. مخالفت و هجوم دیگران، جدایی و فاصله جامعه از آن حرف، هیچ یک در او ایجاد ترس نمیکرد. هیچ سستی در بیان عقاید و رفتار حتی در کارهای شخصیاش وجود نداشت. پای هر کاری میایستاد و درودها و تکذیبها تفاوتی در او ایجاد نمیکرد.
ایشان در برههای احساس کرد که حرفهایی علیه او زده میشود تا ایشان را مشغول کند به جواب دادن به این تهمتها تا نهایتا او را از حرفی که در معرفی اسلام حقیقی دارد بازدارند. ولی استقامت ایشان باعث شد که بگوید هر چه میخواهید بگویید و حتی اگر این تهمت را هم مسلم میدانید بیایید و با فرض صحت این تهمت، شنونده حرف من باشید.
میدانید که زبیر خدمات ارزندهای در صدر اسلام دارد. در جنگ جمل زبیر عبارتی دارد: نحن نبصر و لانبصر
یعنی ما آمدیم اینجا به مردم بصیرت بدهیم ولی خودمان نمیدانیم که چه میکنیم. منظورم این است که زبیر با آن شمشیرهایی که در راه اسلام زد دچار تردیدهایی شد. ولی در مقابل حضرت امیر(ع) می فرماید که اگر همه مسیر دیگری بروند، من شک نمیکنم.
تمام دارایی شهید دیالمه شاگردی این مکتب است. اینکه او از خود هیچ چیز نداشت و از خود هیچ چیز به دین اضافه نکرد. و نتیجه شاگردی به مفهوم واقعی چنین استقامتی است.
من خودم گاه به دوستان میگویم که وقتی تمام اتقافات مرور میکنم شهید دیالمه را فردی میبینم که در هیاهوهای مجلس، تکذیبها، تمجیدها، کلاسها، زندگی شخصی و همه و همه مانند کسی است که سرش را پایین انداخته و بیاعتنا به همه اینها و با یقین به سمت هدفش جلو میرود. این طور نبود که حتی اندکی هم تعریفها، به تعبیر خودش، قند در دلش آب کند یا بر عکس تکذیبها او را کمی سست کند. مصداق الاستقامه الاستقامه بود. در آنچه که از مکتب اهل بیت(ع) باور داشت به شدت میکوشید.
گام چهارم: الصبر الصبر
استقامت با صبر تفاوتهایی دارد. استقامت به معنی عدم تزلزل است. اما صبر متفاوت است. یکی از موضوعاتی که شهید در بحث صبر مطرح میکند این است که صبر به زمانی مربوط نیست که کاری از دستمان بر نمیآید. در سخنرانی صبر شهید میکوشد بیان کند که صبر در بحبوحه مبارزه مطرح میشود. یعنی بر عکس آنچه که ما فکر میکنیم، صبر دقیقا در جایی مطرح است که مشغول تحقق اهداف الهی هستید و دیگران می آیند و سنگ می اندازند. در این موقعیت ما معمولاً متوقف میشویم و خود را هم توجیه میکنیم که شرایط، امکان تحقق این هدف را از من گرفت. اما شهید دیالمه طوری هدف را باور داشت که با موانع مبارزه می کرد و ابداً متوقف نمیشد.
باید توجه کنیم که شیطان بیکار ننشسته است. به اندازه بزرگی هدف شما، شیطان دست به کار می شود. مانع ایجاد میکند، مشکلات ایجاد می کند، سختی به وجود می آورد. اما شهید دیالمه انگار هیچ کاری را در راه خدا سخت نمیدید.
ثم الصبر الصبر
در سوره عصر هم خداوند تبارک و تعالی میفرماید که اگر میخواهید در مسیر ایمان بمانید باید همدیگر را به صبر سفارش کنید.
میدانید که بخشی از مباحث شهید اختصاص به اهل بیت(ع) دارد. یکی از آنها درباره امام سجاد(ع) است. بحثی خاص امام سجاد (ع) و رساله حقوقی امام سجاد(ع) است. شما الان را نگاه نکنید که به مناسبت شهادت امام سجاد(ع) رسانههای ما سخنرانی دربارۀ ایشان پخش میکنند. در آن موقعیت زمانی و مکانی، تفاوت فضای دانشجویی و حوزوی را باید در نظر داشت، و در بین جوانانی که اگر امامی را میشناختند، امام حسین(ع) بود؛ بحث امام سجاد(ع) را طرح میکند. مطرح کردن بحث امام سجاد(ع) در آن زمان کار سادهای نبود. در برابر این عنوان موانعی قرار گرفت. مثلا یکی از این موانع این بود که اساساً الان چه وقت صحبت کردن درباره امام سجاد است؟ به نظر من به دو علت این عنوان انتخاب شد:
یکی ضعف معرفتی جامعه شیعه به امامش. احساس شهید این بود که جامعه با این امام کاملا بیگانه است؛ و لذا او برای خود رسالتی در معرفی این شخصیت میدید. رسالتی که باید آن را ادا کند.
دیگر اینکه میدید جامعه نه تنها معرفتی به امام سجاد(ع) ندارد بلکه تقریبا هم نگاهی منفی دارد. یعنی آن زمان در روضههایی که خوانده میشد امام سجاد(ع) «امام سجاد بیمار» بود. یعنی امام منفعل بیماری که نتوانسته کاری انجام دهد. ببینید چه عبارتی را شهید مطرح می کند: «در طول مدت سیوچهارساله امامت حضرت روشی اتخاذ کرد که غنای خاصی داشت. این روش در طول تاریخ سابقه هم نداشته که کسی برای مبارزه با نیروهای مخالف و حاکم بر جامعه از نماز، سجده و دعا بهره بگیرد.» در فضای دانشجویی که همه به امام سجاد(ع) بیمار معتقدند ایشان از روش خاص مبارزه امام سجاد(ع) سخن میگوید که معتقد است غنای خاصی دارد. توجه کنید امروز هم زیاد میشنویم که امام سجاد معارف را در قالب دعا بیان کرد ولی کمتر کسی دعا را یک روش مبارزه دیده است. شهید به دنبال این است که امام سجاد(ع) را در جامعهای که فقط امام حسین(ع) را مبارز میشناسد؛ شیوه مبارزه امام سجاد (ع) را تبیین کند و بگوید که این مبارزه کمتر از حادثه عاشورا نیست. سخن گفتن از این مقولات در جامعه آن روز سهل نبود: الصبر، ثم الصبر . و این گونه شهید دیالمه ناملایمات را در خود کوچک کرد تا بتواند این مسیر را برود.
گام پنجم:الورع الورع
ورع در فرهنگ دینی عالیترین درجه تقوا است. یعنی در مسیر رشد؛ صبر، النهایه، العمل، الاستقامه؛ باید خودت را در چارچوبهای دین قرار دهی. برای شهید این مهم بود که وقتی سخنرانی میکرد حریم زن و مرد را رعایت میکرد. حتی در جایی که مخاطبان همه خانم بودند دو سه نفر از آقایان را همراه میبرد تا در طی جلسه به آنها نگاه کند. و این ویژگی ای بود که او در اوج جوانی داشت.
این نفس ابتدا در وجود خود او بود که شکسته شده بود و ساخته شده بود. معمولا انسانها برای دیگران سخت میگیرند و برای خود آسان. یا به تعبیر حضرت امیر(ع): فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف.[3] شهید دیالمه برخودش از همه سختتر گرفت. بعد از آن بر خانواده از بقیه سختترر میگرفت. البته من درباره خودم میگویم که تمام آنچه را که او میگفت عمل نکردم. خاطرم هست که یکبار سوال کردم: چرا اسلام حضانت فرزند را به مرد دادهه است؟و هنوز فراموش نمیکنم که چه جور چهره ایشان در هم رفت و در جواب من گفت: هروقت علت حکم اسلام را نفهمیدی خودت را متهم کن نه اسلام را. البته ایشان تبیین میکرد و توضیح میداد ولی عرق دینی داشت که واقعا مصداق کلام حضرت امیر(ع) است: «وقتی تعالیم قرآن و کلام ما را درک نمیکنید خود را متهم کنید.» شهید دیالمه واقعا اینگونه بود. واقع حد و مرزها برایش معنادار بود. البته بر خود خیلی سختتر میگرفت. سخت تر از آنچه که حتی به ما میگفت.
جمله پایانی حضرت در آن عبارت این است که:
«برای هر یک از شما سرانجامی است. خود را به آن برسانید. برای هر یک از شما نشانهای است؛ با آن هدایت شوید. هر کس به این برنامه عمل کند من برایش شهادت میدهم، گواهی میدهم که این برنامه را عمل کرده است. و من خودم روز قیامت مدافع او خواهم بود.»
یکی از آن نشانه ها برای ما شهید دیالمه است. فکر میکنم این جمله درباره خود شهید صدق میکند و حضرت امیر(ع) به وعدهشان درباره ایشان عمل کرده است. چون ما آثارش را میبینیم.
گاه آثار مستدامی که خداوند از یک جوان باقی میگذارد به قدری است که از بسیاری از بزرگان و علما برجای میماند. شهید دیالمه در حوزه علمیه درس نخواند ولی همان راهی را رفت که امام صادق(ع)، امام باقر(ع)، علمای حوزه، مقدس اردبیلی، شیخ صدوق، امام خمینی(ع) انتظار داشتند.
خداوندا همه ما را مشمول این دفاع حضرت امیر(ع) بگردان.
[1] احزاب/ 23
[2] سوره کهف، آیه ۱۰۴
[3] نهج البلاغه، خطبۀ ۲۱۴